جملات رايج انگليسي،ازدواج و خانواده

1- شنبه عروسي دعوتم.
I have been invited to a wedding on Saturday.
2- چه زوج خوشگلي!
What a beautiful couple!
3- چه لباس عروس قشنگي !
What a beautiful wedding dress!
4- جشن عروسي در هتل برگزار خواهد شد.
The wedding reception is to be held in a hotel.
5- ما مي خواهيم عروسي مان در کليسا برگزار بشود.
We want to have a church wedding.
6- عروس و داماد رفتند دفتر ثبت.
The bride and the groom went to the registry office.
7- فقط اقوام درجه يک در عروسي شرکت داشتند.
The wedding was attended by close family only.
8- مراسم عروسي خوب پيش رفت.
The marriage ceremony went on well.
9- کاش کيک سه طبقه شون را ديده بودي!
I wish you would have seen their three-tiered wedding cake.
10- من براي حفظ ظاهر در عروسي شرکت کردم، ولي براي پذيرايي و شام نماندم.
I put in an appearance at the wedding, but didn’t stay for the reception.
11- او حلقه را دست عروس کرد.
He put the wedding ring on the bride’s finger.
12- انشاء الله سالم و خوشبخت باشند!
May they find health and happiness!
13- ماه عسل تصميم داريد کجا برويد؟
Where are you going to go for your honey moon?
14- الان ماه عسل هستيم.
We are on honey moon now.
15- همسرت کجاست؟
Where is your spouse?
16- خواهرت ازدواج کرده؟
Is your sister married?
17- آره، زن يک معلم شده است.
Yeah, she is married to a teacher.
18- آنها مشکلات زناشويي دارند.
They are having marital problems.
19- من با روابط پيش از ازدواج مخالفم.
I do not approve of pre-marital relations.
20- با قوم و خويش هاي شوهرش نمي سازد.
She doesn’t get on very well with her in-laws.
21- بارها به آنها گفته که در زندگي خصوصي او دخالت نکنند.
She has told them many times to stay out of her personal life.
22- به او پيشنهاد ازدواج دادم و او هم پذيرفت.
I proposed to her and she accepted.
23- مريم و رضا دارند نامزد مي شوند.
Maryam and Reza are getting engaged.
24- آنها با هم خوشبخت نيستند، بنابراين تصميم گرفته اند از هم جدا بشوند.
They aren’t happy together, so they have decided to separate.
25- او به خاطر يک مرد ديگر شوهرش را ترک کرد.
She left her husband for another man.
26- او هيچ وقت به من خيانت نکرده است.
She has never been unfaithful to me.
27- من طلاق مي خواهم.
I want a divorce.
28- ديشب همسر سابقم را در مهماني ديدم.
I saw my ex-wife at the party last night.
خانواده
۲۹- چند تا خواهر و برادر داري؟
How many brothers and sisters do you have?
30- خواهر و برادر بزرگتر از خودت هم داري؟
Do you have any elder brother and sister?
31- نه، تک فرزندم.
No, I am an only child.
32- در ناز و نعمت بزرگ شدم.
I was brought up in the lap of luxury.
33- من از يک خانواده اصيل هستم.
I am connected with a noble family.
34- او با تو نسبتي دارد؟
Is he related to you?
35- بله، او از اقوام درو من است؟
Yes, she is a distant relative of mine.
36- او دوست خانوادگي ماست.
He’s a friend of the family.
37- خانواده ام هر کدام يک جايي هستند.
My family is scattered across the country.
38- آيا خانواده ات پر جمعيت/ کم جمعيت است؟
Do you have a large/small family?
39- يک نفر ديگر به زودي به جمع خانواده مان اضافه مي شود.
We are going to have an addition to the family soon.
40- پدر بزرگم زنده است، اما مادر بزرگم فوت کرده است.
My grandpa is alive, but my grandma is dead.
41- اين عکس برادر بزرگم است.
This is the picture of my eldest brother.
42- اقوام ما آخر هفته مي آيند.
We have got the relations coming over the weekend.
43- خانواده همسرم آخر همين هفته سرمان خراب مي شوند.
My wife’s family is descending on us this weekend.
44- در خانواده اش همه مردها کچل هستند. فکر مي کنم ارثي باشد.
All the man in his family are bald; I suppose it’s hereditary.
45- همه بچه هايش اهل هنر هستند. انگار هنر تو خون آنهاست.
All her children are very artistic; it must run in the family.
46- بچه هايت را خوب بار آورده اي.
You have given your children a good upbringing.
47- بچه بزرگ کردن کار ساده اي نيست.
Bringing up children is never easy.
48- نان آور خانه شما کيست؟
Who is the breadwinner in your family?
49- پدرم دنبال يک کار مي گرده که خانواده را تامين کند.
My father is looking for a job to support his family?
50- او به سختي خرج خورد و خوراک و پوشاک خانواده اش را در مي آورد.
He can barely feed and clothe his family.
51- او بايد يک خانواده بزرگ را نان بدهد.
She has a large family to food.
52- خانواده ام از من حمايت مي کند.
My family is right behind me.
3- او خواهر دوقلوي توست؟
Is she your twin sister?
54- برادرم گاو پيشاني سفيد خانواده است.
My brother is the black sheep of the family.
55- او باعث ننگ و آبروريزي خانواده ما بوده است.
He has brought shame and disgrace to our family.
56- او باعث شرمندگي خانواده اش است.
He’s an embarrassment to his family.
57- شرافت خانوادگي در خطر است.
He’s family honor is at stake.
58- مي خواهم شجره نامه خانوادگي ام را بهت نشان بدم. دوست داري ببيني؟
I want to show you my family tree now. Are you interested to see it?
لغات بيشتر
نفقه: alimony
ساقدوش مرد: best man
عروس: bride
حجله: bride chamber
داماد: bridegroom
ساقدوش(زن): bridesmaid
برادر شوهر/برادر زن:brother- in- law
عروس: daughter-in-law
جهيزيه:dowry
پدر شوهر/ پدر زن:father-in-law
نامزد مرد:fiancé
فرزند خوانده:foster child
خواهر/ برادر ناتني:half-sister/half-brother
ازدواج مصلحتي:marriage of convenience
مادر شوهر/ مادر زن:mother –in-law
پسر برادر يا خواهر:nephew
دختر برادر يا خواهر:niece
چند همسري: polygamy
چهار قلو:quads
داماد:son-in-law
سه قلو:triples
سالگرد ازدواج:wedding anniversary
بيوه زن:widow
بيوه مرد:widower
خواهر شوهر/ خواهر زن/ زن برادر: sister-in-law
خواهر ناتني/ برادر ناتني:stepsister/stepbrother